گفتم: «استاد این طرح منه، ببینید چطوره، الآن باید چکار کنم تا تکمیل بشه؟» نگاه عمیقی به طرحم انداخت. بعد خطوط را خوب بررسی کرد و گفت: «دختر مگه اولین بارته؟ این شاخهها چیه از این گوشه سر درآورده؟ بگم بری دوباره از اول یه مقاله بنویسی بعد دوباره طرح بکشی؟... الآن این کدوم نوع اسلیمیه مثلا؟»
با مِن و مِن گفتم: «این طرح اولیهاس استاد! من از نوع دهان اژدری خواستم استفاده کنم...» زیرلب خندهای غیضآلود داشت.
ـ مثلاً طرح ریختی برای خودت! مگه دهان اژدری دو تا طرح متقارن نیست؟ الآن تقارن این طرح کجاست...